.تحول در وضع زنان
اشاره
روح اللّه خالقي در كتابي كه پيرامون سرگذشت موسيقي نوشته، وضع زنان را قبل از رفع حجاب چنين توصيف ميكند: «در آن روزها همه زنان در چادرسياه بودند. متجددين نقاب نازكي به نام «پيچه» به صورت ميزدند، و قديميها روبندي ميبستند كه اولي كوتاه و دومي بلند و سفيد بود. آنها كه روبند ميزدند شلوار گشاد مچبستهاي هم به نام «چاقچور» به پا ميكردند. دسته اول گاهي لباس خود را اگر خيلي قشنگ بود از زير چادر نشان ميدادند، مخصوصا بعضي از پيچهزنها بقدري مهارت داشتند كه هرجاي صورتشان زيباتر بود آنجا را نمايش ميدادند. در موقع گردش و تفريح، يك طرف خيابان اختصاص به مردان داشت و طرف ديگر مخصوص زنان بود.
حتي شوهر بايد از يك طرف و عيالش از طرف ديگر برود. اگر نمايشي داده ميشد خانمها حق شركت نداشتند. يكي دو سالن كوچك سينما هم كه در تهران بود فقط مردان حق استفاده از آنرا داشتند. مدارس دخترانه كم بود، و بعضي خانوادهها دخترانشان را به مدرسه ميفرستادند. رويهمرفته وسايل تربيت زن بسيار كم بود. كلنل چون مرد متجددي بود ميل داشت خانمها هم از شنيدن موسيقي او بيبهره نمانند. پس از مذاكره با مقامات دولتي، چون او را مرد بااخلاق و مربي خوبي تشخيص داده بودند، وي را در تشكيل اجتماعات مناسب به شرطي كه مختص خانمهاي تربيتشده و خانوادههاي نجيب باشد آزاد گذاردند، و او به ترتيب، كارهايي به نفع بانوان انجام داد ... كلنل در مدرسه خود دو كلاس براي دختران باز كرد: يك كلاس موسيقي كه خودش معلم آن بود، يك كلاس نقاشي كه برادرش حسنعلي خان آنرا اداره ميكرد. شاگردان اين دو كلاس از بين خانوادههايي كه كلنل
______________________________
(1). نگاه كنيد به كليات ديوان عارف قزويني از ص 81 به بعد.
ص: 730
خوب آنها را ميشناخت انتخاب شده بودند. موقع كلاسها هم وقتي بود كه شاگردان مرد در مدرسه حضور نداشتند. تنها چند نفر از صبح تا غروب در مدرسه بوديم. در روز كلاس دختران، در اتاق مخصوصي كار ميكرديم كه با كلاس خانمها يك اتاق فاصله داشت، و حتي رفتوآمدمان هم با آنها يكي نبود. بطوريكه اصلا نميدانستيم شاگردان كيستند و چند نفرند. تنها گاهي صداي سازشان از دور به گوش ميرسيد. اين كلاسها چندسالي ادامه داشت و بتدريج تعطيل شد. بعضي از دختران در ساز پيشرفتهايي كردند؛ چنانكه در سالهاي آخر، حتي كلنل يك كنسرت هم با چندتن از آنها داد، ولي هيچيك از اين دختران دنبال تعليمات موسيقي را نگرفتند و مدتهاست ساز را كنار گذاردهاند، و شايد حالا دخترانشان ساز ميزنند. اما در قسمت نقاشي، چندتاي آنها خوب شدند؛ چنانكه هنوز هم در خانههايشان از تابلوهايي كه آنوقت يا بعدها كشيدهاند ديده ميشود.» «1»
كلوب خانمها:
«وزيري هفتهاي يكروز عصر را اختصاص به كنسرت خانمها داد و اعضاي كلوب كساني بودند كه شوهرانشان عضو كلوب موزيكال بودند. خانمها با همان چادرهاي سياه و پيچه ميآمدند و در سالن كلوب روي صندليها مينشستند. وقتي همه آماده ميشدند هيأت اركستر از در وارد شده سرهاي خود را پايين ميانداختند و در جاي خود قرار ميگرفتند و به اشاره استاد، آهنگهايي نواخته ميشد. بعد از خاتمه كنسرت هم از در ديگر خارج ميشديم تا خانمها آزاد باشند و بتوانند بدون حضور مردان چاي بنوشند. و اين اولين اجتماعي بود كه براي زنها تشكيل شد تا در آن بتوانند از نغمات موسيقي استفاده كنند.
اين كلوب، چند ماهي ادامه داشت و گويا وقتي خبر آن به گوش نامحرمان رسيد آغاز مخالفت كردند، و كلنل براي آنكه دچار زحمت نشود آنرا تعطيل كرد، و خانمها از اين تنها تفريح هم محروم شدند ...» «2»
مقدمات آزادي زنان در غرب:
پس از صنعتي شدن اروپا و انقلاب فرانسه، اندكاندك، مقدمات رهايي زنان از قيد و بندهاي اقتصادي و سياسي، فراهم گرديد. بورژوازي انگلستان و فرانسه براي آنكه به قيمت مناسبتري زنان را استثمار كند، پاي آنانرا به كارخانه باز كرد.
به اين ترتيب، استقلال اقتصادي زنان مقدمه استقلال سياسي آنان گرديد.
حق رأي زنان:
دادن حق رأي به زنان يكي از هدفهاي اصلي طرفداران حقوق زنان (فمينيسم) بوده است. اول، در امريكاي شمالي در سال 1848، در دهكدهاي طي يك اعلاميه عمومي حقوق زنان، حق رأي دادن زنان پيشنهاد شد. پس از كوششها و مبارزات متمادي، سرانجام، بموجب ماده 19 متمم قانوني اساسي، در امريكاي شمالي، به همه زنان حق رأي اعطا شد. در انگلستان نيز تأمين حقوق زنان با مبارزات بسيار همراه بود. جان استوارت ميل از طرفداران جدي آنان بود. سرانجام در 1918، به زنان 30 ساله حق رأي دادن اعطا گرديد، و در سال 1928، اين حق، تعميم يافت. سپس در فنلاند و نروژ اين حق براي زنان شناخته شد. هنوز در بعضي از كشورهاي منحط، اين حق مسلم براي زنان تأمين نشده است. در ايران،
______________________________
(1). روح اللّه خالقي، سرگذشت موسيقي ايران، ج 2، ص 234 به بعد.
(2). همان، همان صفحه.
ص: 731
بدون اينكه مبارزهاي در اين راه صورت گيرد، در هشتم اسفندماه 1341، اين حق به امر رفع حجاب در عهد رضا شاه
شاهنشاه به زنان داده شد، و امروز در مجلس شوراي ملي و سنا چندتن از زنان شركت دارند.» «1»
مقام زن:
به نظر ويل دورانت «احتياجات اقتصادي، ميليونها زن را از خانه ديرين خود بيرون كشانده و با يك سرعت خشتي آنان را در ميدانهاي صنعت و تجارت، به رقابت با مردان واداشته است ... اين خادمان نوين صنعت، در هر ميداني كه قدرت جسماني ضروري نبود، راه خود را باز كردند، و در تمام اين ميدانها صفات اخلاقي و ذهني مردان را به دست آوردند، تا آنجا كه وعاظ اخلاقي عالم مسيحيت از مرد شدن جنسي كه در گذشته ضعيف و لطيف ناميده ميشد، به ناله درآمدند. زناني كه در وكالت دادگستري و طبابت و حكومت و حتي راهزني موفق شدند، قابليت زنان را در ميدانهايي كه هنوز فرصت خوبي براي خودنمايي در آن نيافتهاند، نشان دادند، و ثابت كردند كه ميتوانند در كارهايي كه قبلا خاص مردان بود با آنان رقابت بورزند. به نظر ويلدورانت، مرد ناقص شدن كاري نيست بلكه مهم، زن كامل بودن است. زنان بايد مادري را فني بدانند كه براي آن نيز هوش و استعداد لازم است.» «2»
او در فصل نهم كتاب خود، مينويسد كه در ربع اول سال دوهزار مسيحي، بزرگترين حادثه، نه جنگ بين المللي و نه انقلاب كبير اكتبر 1917 بود بلكه جالبترين وقايع «... دگرگوني وضع زنان بوده است. تاريخ چنين تغيير تكاندهندهاي، در مدتي به آن كوتاهي، كمتر ديده است. «خانه مقدس» كه پايه نظم اجتماعي ما بود، شيوه زناشويي ... همه آشكارا، در اين انتقال پرآشوبي كه همه رسوم و اشكال و تفكر ما را فراگرفته است گرفتار گشتهاند ...» «3»
اين واژگوني سريع عادات و رسوم محترم و قديمتر از تاريخ مسيحيت را چگونه
______________________________
(1). دايرة المعارف فارسي، پيشين، «حق رأي دادن زنان.»
(2). لذات فلسفه، پيشين، ص 153 (به اختصار).
(3). همان، ص 155 و 160.
ص: 732
تعليل كنيم؟ علت عمومي اين تغيير، فراواني و تعدد ماشينآلات است. آزادي زن از عوارض انقلاب صنعتي است ... نخستين قدم براي آزادي زن، بموجب قانون 1882 به دست آمد، و بموجب آن، زنان ميتوانستند پولي را كه به دست ميآورند براي خود نگه دارند. اين قانون را كارخانهداران مجلس عوام، وضع كردند تا بتوانند زنان را به كارخانه بكشانند. ماشينها موجب پيدايش كارخانهها شدند، و كارخانهها شهرهاي نو پديد آوردند، و شهرها دموكراسي و سوسياليسم و منع آبستني را آوردند؛ روزگاري به كمك ادعيه، فرزند ميخواستند، و امروز به كمك طب، از فرزند مزاحم فرار ميكنند.
موقعيت زن در گذشته و حال
اشاره
تا حدود نيمقرن پيش، افكار عمومي بر اين بود كه زنان در مقايسه با مردان، موجوداتي ضعيف و ناتوان هستند؛ «ازاينرو تقريبا هر زني در هر جاي دنيا از ته دل افسوس ميخورد كه چرا مرد زاييده نشده است. از اين عقيده، يك خشم و آزردگي سوزاني برميخاست كه گاهي مانند آتشفشان از گفتارشان فروميريخت ... و كار و اقدام او در همه اعصار و همه نسلها عبارت بود از بچه زاييدن. زن تسليم مرد، و «ضعيفه» بود، ضربتهاي مرد را با خوشي و محبت تلقي ميكرد. نام و ملك و جسم خود را در اختيار او ميگذاشت، و سعادت خود را در اجراي اوامر او ميدانست ... پس از قرنها، صنعت، زن را به دام خود كشيد و تنوع مانند سيلي از هرسوي به زندگي او روي آورد. مسئوليت شخص و استقلال اقتصادي فرا رسيد. زن خرج خود را خود به دست آورد و خود، اخلاق و عادات خود را قالبريزي كرد ... زن با خوشحالي متوجه شد كه نقص جسماني مانع موفقيت و برتري نيست، و گاهي بزرگترين نوابغ در كوچكترين كالبدها بودهاند، و حتي زني كه اسير شكمبند و دامن تنگ و محصور در عادات و رسوم است ميتواند قدرت و رهبري را به دست گيرد و بر خود مسلط باشد ... شوق كسب در او پديد آمد، و پول درآور توانايي شد. پاكيزگي و آرامش خانه را رها كرد و به كوچه و بازار پرسروصدا روي آورد، و بجاي آب، به سر و صورت خود پودر ماليد. شكمبندش را شل كرد، دامنش را كوتاه ساخت، و نيمه تنش را به آفتاب داد، عبادتش كمتر و بازيش بيشتر گرديد.
نفسهاي آزادي را تا درون سينه فرو برد و روحش قويتر و دليرتر گشت. صفات او در نزديك به يك نسل، چنان رشد و شكفتگي گرفت كه سابقه نداشت. آن تغيير، مرد را تكان داد و او را وادار كرد كه با يادآوري اصول اخلاقي، از دست «زن جديد» بنالد و شكايت كند. اما چون اين تغيير بيصدا پديد آمده بود، براي ثبات و دوام خود، احتياجي به اجازه او نداشت.
مرد در كارخانه و تجارتخانه و ادارات و مدارس و در هرجايي ... زن را در برابر خود يافت، و استقلال او را در كار و اداره نپسنديد. حسرت روزهاي قديم را خورد و به مبارزه برخاست، اما جنگ را باخت ... كلمات «دوست داشته باش و گرامي بدار و اطاعت كن!» از دفتر ازدواج جديد، رخت بربسته است ... از اين تغيير سريع، ميتواني به امكان تغيير خوي و منش پي ببري ... زن در صدها هزار وضع و حالت مختلف، از خجالت به جرأت، و از زيردستي، به زبردستي پا نهاده است. اگر بخواهيم، بيقين ميتوانيم خوي خود را دگرگون كنيم.» «1»
______________________________
(1). لذات فلسفه، پيشين، ص 220 به بعد (به اختصار).
ص: 733
ويل دورانت معتقد به تعديل وضع موجود است؛ به نظر او: «ما در ميان جنگها و و ماشينها چنان غرق شدهايم كه از درك اين حقيقت بيخبر ماندهايم كه در زندگي، واقعيت اساسي، صنعت و سياست نيست بلكه مناسبات انساني و همكاري زن و شوهر و پدر و مادر و فرزند است. همه زندگي به دور عشق زن و مرد و عشق فرزند ميچرخد ... پس، بايد بدانيم كه پيوند ازدواج براي قانوني ساختن رابطه عشقي و شهواني زن و مرد نيست بلكه پيوندي است ميان پدر و مادر و فرزند، و براي حفظ و استواري بنياد نوع؛ ازدواج مهمترين رسوم و قوانين بشري است؛ براي آنكه امري نوعي است نه شخصي ...» «1»
به عقيده دوورژه: «... كميابي زنان در دوره قهرماني ايالات متحد، موجب شد كه ايشان ارزش بياندازهاي كسب كنند. بدينسان، نوعي مادرسالاري اخلاقي، كه قوانين هم كموبيش بر آن صحه گذاشت، شكل گرفت، كه هنوز هم جامعه كنوني امريكا شديدا از آن متأثر است ... بيشتر ثروت امريكا، در دست زنان است كه بر مطبوعات، راديو، تلويزيون و ... نفوذ دارند. از نقش عظيمي كه انجمنهاي زنان در زندگي اجتماعي و سياسي بازي ميكنند آگاه هستيم.
به نظر ميرسد، كه فزوني تعداد زنان بر مردان، موجب تقويت محافظهكاري در جوامع غربي است؛ زيرا كه در اين جوامع، آراي زنان بيشتر از آراي مردان به سوي راست تمايل دارد ... زنان بيشتر از مردان عمر ميكنند، لذا آراي زنان در مجموع، به سوي احزاب دست راستي متمايل ميشود؛ زيرا در هر دو جنس (مرد و زن) در آراي پيران، محافظهكاري بيشتري وجود دارد ... ظاهرا در كشورهاي توسعهنيافته، تأثير سياسي زنان در جهت مخالف نمايان ميشود؛ يعني عليه نظم موجود، وله دگرگوني و به سوي تشديد تضادها. عموما وضع اجتماعي زنان در اين كشورها، خاصه كشورهاي اسلامي، در آسيا، در امريكاي لاتين و جز آنها، از وضع اجتماعي مردان بدتر است؛ ستمديدهترين دسته اجتماعي هستند و طبيعي است كه انقلابيترين دستهها باشند.» «2»
دوورژه در جاي ديگر مينويسد: «زنان در نظام سوسياليستي، مانند نظام سرمايه- داري، در قياس با مردان ستمديدهاند. دگرگوني در وضع حقوقي آنان، از ميان رفتن محروميتهاي آنان و پايان دادن به تبعيضات در دستمزد آنان، مانع اين امر نميگردد كه مادري و نگهداري كودكان، با رهايي اضافي بر آنان تحميل ميكند. اگر زن خانهنشين باشد، از جهت اقتصادي به مرد بستگي دارد؛ اگر مانند مرد كار كند، به زحمت شغلي خود تكاليف خانوادگي را اضافه نميكند. وضع حقوقي روابط زن و مرد كه در امريكا مرد را بازيچه زن ميسازد، به هيچوجه از وضع حقوقي فرانسوي، كه زن را بازيچه مرد مينمايد، يا وضع حقوقي ايتاليايي كه هر دو را در رياكاري دائمي محبوس ميكند، رضايتبخشتر نيست. تضادهايي كه از اين مبارزه جنسها حادث ميشود با اينكه مستقيما هم سياسي نيست، اهميت بزرگي در سراسر زندگي اجتماعي دارد.» «3»
______________________________
(1). همان، ص 172 (به اختصار).
(2). اصول علم سياست، پيشين، ص 57 (به اختصار).
(3). همان، ص 264.
ص: 734
دويت در كتاب حوادث بزرگ، راجع به زن امريكايي، مينويسد: در «ماه اوت 1920، زنان امريكا حد نصاب لازم را براي لازم الاجرا بودن ماده 19 متمم قانون اساسي، كه به زنان امريكايي، حق شركت در انتخابات را اعطا ميكند، به دست آوردند. پس از اين پيروزي، مبارزه زنان در امريكا، و ديگر كشورهاي باختري براي كسب حقوق و آزاديهاي ديگر، ادامه يافت. در سال 1952 رأي بانوان باعث شد كه پس از 20 سال، رئيسجمهور از حزب جمهوريخواه انتخاب شود. زنان اندكاندك در سازمانهاي دولتي و اقتصادي و اجتماعي، مقامات مهمي به دست آوردند. در دوره رياست جمهوري روزولت، وزارت كار به عهده يكنفر بانو محول گرديد. در جنگ جهاني دوم، بانوان نه فقط در ادارات دولتي، مشاغل نويسندگي و دفترداري را به دست آوردند بلكه در صفوف مختلف نيروي نظامي امريكا، بعنوان افسر، به خدمت گمارده شدند. بانو فرانكلين روزولت نهفقط در هيأت نمايندگي امريكا در سازمان ملل متحد، مقام شامخي داشت بلكه چندين بار جدا به او پيشنهاد كردند كه نامزد رياست جمهوري شود.
مبارزه زنان، براي تحصيل حقوق اقتصادي، به اين نتيجه رسيد كه دولت و سازمانهاي اقتصادي قبول كردند كه در كار مساوي، مزد زن و مرد يكسان باشد. به اين ترتيب نخست، زنان امريكا و بعد، زنان اروپا توانستند با تحصيل حق رأي و به دست آوردن شغل در ادارات و كارخانجات، استقلال اقتصادي به دست آورند. آمارگران پس از محاسبه و رسيدگي، اعلام كردند كه زنان نهفقط در سياست و كارداني با مردان برابرند، بلكه در بعضي از امور، كه مستلزم توجه و دقت بيشتري است، از مردان شايستهترند.
كشف راديوم، بوسيله مادام كوري نشان داد كه در زمينههايي علمي نيز زنان ميتوانند با مردان برابري كنند. اندكاندك، زنان حتي در كشيدن سيگار نيز از مردان عقب نماندند، بطوريكه امروز حتي در كشورهاي شرقي، دخترهاي 17- 18 ساله بدون احساس ناراحتي و شرم سيگار ميكشند. با گذشت زمان، زنان بتدريج از طول و عرض پوشاك خود كاستند و سالبهسال، قسمت بيشتري از برو بازو و سينه و تن خود را تماشاگه نظربازان قرار دادند.» «1»
رفع حجاب در ايران
پس از آنكه در قرن 13 ه. ق. قرة العين بيحجاب در مجمع مردان حاضر شد، مرتجعين مستمسكي پيدا كردند، و هركس را كه صحبت از رفع حجاب ميكرد، فاسد العقيده ميخواندند. در ابتداي تأسيس مدارس ملي، اظهار به افتتاح مدرسه دخترانه نيز، در حكم فساد عقيده بود. بعد از برقراري مشروطيت، كمكم صحبت رفع حجاب به ميان آمد. مدارس دخترانه به همت عدهاي از زنان پيشقدم باز شد. بانوان ايراني به اروپا مسافرت كردند و فكر آزادي زن و رفع حجاب توسعه پيدا كرد. مردان روشنفكر، كه تأثير آزادي زن را در زندگي اجتماعي در اروپا ديده يا شنيده بودند، به زنان در اين نهضت كمك ميكردند. دختراني كه از مدرسههاي تازه بيرون ميآمدند رفع حجاب در رأس آرزوهايشان بود.
انجمنهاي مختلف زنان براي اين موضوع تشكيل شد، كه از آنجمله بود «شركت خواتين
______________________________
(1). ويليام ا. دويت، حوادث بزرگ تاريخ، ترجمه محمدرضا اميني، ص 254 به بعد (به اختصار).
ص: 735
اصفهان» (اصفهان، 1297 ه. ش.) و «شركت آزمايش بانوان» (تهران 1299 ه. ش.) هر دو به رهبري صديقه دولتآبادي؛ «پيك سعادت نسوان» (رشت، 1300 ه. ش.) كه جميله صديقي و سكينه شبرنگ از مؤسسين آن بودند؛ «انجمن نسوان وطنخواه» (تهران 1300 ش. ق.) به رهبري محترم اسكندري؛ «بيداري نسوان» (تهران، 1305 ه. ش.) و انجمن ترقي نسوان (تهران، 1306 ه. ش.).
از حدود 1300 ه. ش. عدهاي از زنان و مردان روشنفكر، دست، به انتشار روزنامه- هايي زدند: روزنامه زبان زنان (اصفهان، 1298 ه. ش.) به مديريت صديقه دولتآبادي؛ مجله پيك سعادت (رشت)؛ مجله عالم نسوان (تهران، 1300 ه. ش.) به مديريت ملوك اسكندري و سرپرستي محترم اسكندري؛ مجله دختران ايران (شيراز، 1306) به مديريت زنددخت؛ و روزنامه شكوفه (تهران)، به مديريت مريم عميد (مزين السلطنه).
اين جمعيتها و روزنامهها، به بيداري زنان كمك كرد. بعلاوه، مرداني روشنفكر، مانند ابو القاسم آزاد، نظم الدوله خواجهنوري، ايرج ميرزا (جلال الممالك)، ميرزاده عشقي، دبير اعظم بهرامي، و عده زيادي ديگر، عملا و با قلم و زبان و با تشكيل جلسات و نمايشها و غيره، مشوق و پشتيبان زنان در اين راه بودند. مسافرت اعليحضرت فقيد به تركيه (1313 ه. ش.) و مشاهده پيشرفتهاي اجتماعي زنان ترك نيز، به اين امر كمك كرد.
در چهارشنبه 17 ديماه 1314 ه. ش.، شاه فقيد به اتفاق ملكه وقت و شاهدختها، بيحجاب، براي جشن فرهنگ به دانشسراي پسران رفتند. مديران و معلمين مدارس دخترانه و كارمندان اناث وزارت فرهنگ، كه قبلا كموبيش چادر را برداشته بودند، و نيز بانوان مدعوين بيحجاب حضور يافتند. از آن تاريخ، رفع حجاب علني و رسمي گرديد، و فصل نوي در تاريخ حيات زن ايراني باز شد، و تحصيل در مدارس عاليه و شركت در خدمات اجتماعي و ملي براي آنان ميسر گرديد.» «1»
نمونهاي از اعتراضات متأخرين به حجاب زنها:
خدايا، تا كي اين مردان به خوابند؟زنان تا كي گرفتار حجابند
چرا در پرده باشد طلعت يار؟خدايا زين معما پرده بردار
مگر زن، در ميان ما بشر نيست؟مگر زن در تميز خير و شر نيست؟
تو پنداري كه چادر زاهن و روست؟اگر زن، شيوه زن شد، مانع اوست؟
چو زن خواهد كه گيرد با تو پيوندنه چادر مانعش گردد نه روبند
زنان را عصمت و عفت ضرور استنه چادر لازم و نه چاقچور است
زن روبسته را ادراك و هش نيستتئاتر و رستوران ناموسكش نيست
اگر زن را بود آهنگ حيزيبود يكسان تئاتر و پاي ديزي
بنشمد در ته انبار، پشگلچنان كاندر رواق برج ايفل
چو خوش اين بيت فرمودست جاميمهين استاد كل بعد از نظامي
______________________________
(1). دايرة المعارف فارسي، پيشين، «رفع حجاب.»
ص: 736 پريرو، تاب مستوري ندارددر ار بندي ز روزن سر درآرد - «مثنوي عارفنامه»
من از امروز، ز حسن تو بريدم سروكارگو، به ديوانگيم خلق نمايند اقرار
اي مه ملك عجم اي صنم عالم شرقهوش گردآور و بر گفته من دل بگمار
... تا كي از زلف تو زنجير نهم بر گردنتا كي از مژه تو، تير نهم بر دل زار
... چند گويم كه رخت ماه بود در خوبيچند گويم كه قدت سرو بود در رفتار
ماهرويي تو و لازم نبود بر گفتنسرو قدي تو و حاجت نبود بر اظهار
مدح تو بيشتر از هركه توانم گويمليكن اينها همه حرف است و ندارد مقدار
زين چه حاصل كه ز مژگان تو خنجر سازنديا به ابروي تو گويند هلالي است نزار؟
من به زيبايي بيعلم خريدار نيمحسن مفروش دگر با من و كردار بيار
... اندرين دور تمدن، صنما لايق نيستدلبري چون تو ز آرايش دانش بكنار
ننگ باشد كه تو در پرده و خلقي آزادشرم باشد كه تو در خواب و جهاني بيدار
حيف نبود قمري مثل تو، محروم از نورعيب نبود شجري چون تو تهيدست از بار
ترك چادر كن و مكتب برو و درس بخوانشاخه جهل ندارد ثمري جز ادبار
دانشآموز و ز احوال جهان آگه شووين نقاب سيه از روي مبارك بردار
خرد آموز و پي تربيت ملت خويشجد و جهدي بنما، چون دگران مادروار
تو گذاري به دهان همهكس، اول حرفهمهكس از تو سخن ميشنود، اولبار
پس از اول، تو به گوش همه اين نكته بگوكه نترسند ز كوشش نگريزند از كار
پسر و دختر خود را شرف كار آموزتا بدانند بود مفتخوري ذلت و عار
سخن از دانش و آزادي و زحمت ميگويتا كه فرزند تو با اين سخنان آيد بار
به يقين گر تو چنين مادر خوبي باشيمس اقبال وطن از تو شود زر عيار - لاهوتي
نقاب دارد و دل را به جلوه آب كندنعوذ بالله اگر جلوه بينقاب كند
فقيه شهر به رفع حجاب مايل نيستچرا كه هرچه كند حيله، در حجاب كند
چو نيست ظاهر قرآن به وفق خواهش اورود به باطن و تفسيرِ ناصواب كند
از او دليل نبايد سؤال كرد كه گرگبه هر دليل كه شد بره را مجاب كند
... به غير ملت ايران كدام جانور استكه جفت خود را ناديده انتخاب كند؟
نقاب بر رخ زن سد باب معرفت استكجاست دست حقيقت كه فتح باب كند
بلي نقاب بود كاين گروه مفتي رابه نصف مردم ما مالك الرقاب كند
به زهد گر به شبيه است زهد حضرت شيخنه بلكه گر به تَسبّه به آن جناب كند
اگر ز آب كمي دست گر به تر گرددبسي تكاند و بر خشكيش شتاب كند
ولي چو چشم حريصش فتد به ماهي حوضز سينه تا دم خود را درون آب كند
ز من مترس كه خانم ترا خطاب كنمازو بترس كه همشيرهات خطاب كند
به حيرتم ز كه اسرار هيپنوتيسم آموختفقيه شهر كه بيدار را به خواب كند
ص: 737 زنان مكه همه بينقاب ميگردندبگو بتازد و آن خانه را خراب كند
به دست كس نرسد قرص ماه در دل آباگرچه طالب آن جهد بيحساب كند
تو نيز پرده عصمت بپوش و رخ بفروزبهل كه شيخ دغا عوعو كلاب كند
به اعتدال از اين پردهمان رهائي نيستمگر مساعدتي دست انقلاب كند
ز هم بدرد اين ابرهاي تيره شبوثاق و كوچه پر از ماه و آفتاب كند - ايرج ميرزا
وضع اجتماعي زن به نظر پروين اعتصامي و عشقي
پروين در نيمه دوم قرن بيستم، راز عقبماندگي زنان را جهل و بيخبري ميداند، و معتقد است بين زن و مرد، اصولا اختلافي وجود ندارد.
پستي نسوان ايران، جمله از بيدانشي استمرد يا زن، برتري و رتبت از دانستن است.
زين چراغ معرفت كامروز، اندر دست ماستشاهراه سعي و اقليم سعادت روشن است. «1»
مرمرا هيچ گنه نيست بجز آنكه زنمزين گناهست كه تا زندهام اندر كفنم
... بكَنم گر ز تن اين جامه، گناه است مرانكنم، عمر در اين جامه تباه است مرا
چكنم؟ بخت از اين رخت، سياه است مراحاصل عمر از اين زندگي، آه است مرا
زحمت مردن من يك قدم استتا لب گور كفن در تنم است
مگر هر شام و سحر، چشم به راه است مرا... شرم چه؟ مرد، يكي بنده و زن، يك بنده
زن چه كرده است كه از مرد شود شرمندهچيست اين چادر و روبنده نازيبنده
گر كفن نيست بگو چيست پس اين روبندهمرده باد آنكه زنان، زنده به گور افكنده
... با من ار يك دو سه گوينده هماواز شودكمكم اين زمزمه در جامعه آغاز شود
با همين زمزمهها، روي زنان باز شودزن كنَد جامه شرم آر و سرافراز شود
لذت از زندگي جمعيت احراز شودورنه تا زن به كفن سر برده
نيمي از ملت ايران مرده
- عشقي
______________________________
(1). كليات پروين اعتصامي، ص 260.
ص: 738
حجاب و بعضي از روحانيان
قدرت تخريبي، و نيروي ارتجاعي بعضي از روحانيان كهنهپرست، در طي نيمقرن اخير، در اثر نفوذ تمدن غرب و اشاعه نسبي فرهنگ، و رواج راديو و تلويزيون و آمد و رفت ايرانيان به اروپا و مسافرت غربيان به كشور ما، تا حد زيادي نقصان يافته است، معذلك در سال 1327 ه. ش. جمعي از روحانيان، به تحريك اجانب، تصميم داشتند، زنان ايراني را بار ديگر مجبور كنند كه روي و رخسار خود را در حجاب مستور دارند. در اين هنگام، استاد مجتبي مينوي، طي مقالهاي مستدل و منطقي، به روش روحانيان قشري شديدا حمله كرد، و با استناد به آيات قرآن، از جمله سوره نور، و كتب فقهي و تفسير ابو الفتوح رازي، به مردم نشان داد، كه معني حجاب اين نيست كه «زنان چادر كرب دوشين و چاقچور تركي بپوشند، و پيچه بافته از دم اسب، يا روبنده بزنند، يا شليتهاي كه ناصر الدين شاه بر تن رقاصههاي اروپايي ديده و به ايران سوغات آورده، به پا كنند. هيچيك از اين چيزها، لباس زنان عهد پيغمبر نبود و پوشيدن عورت مستلزم اين نيست كه ما زنان خود را بصورت غلام در بياوريم ... زن مجاز است كه صورت و كف دست خود را تا ساق نشان بدهد و بنابراين، روي و كف دست و ساق دست و كف پا عورت نيست و حتي اگر در موقع نماز هم اين مقدار از بدن يك زن را نامحرم ببيند، نمازش درست است و حتي خلخال و گردنبند و گوشواره را هم نيز بعضي از مفسرين جزو زينتهايي شمردهاند، كه ظاهر كردن آنها جايز است.
اگر شما مسلمانيد و به قرآن و تفسير معتقديد، حكم خدا اين است و اعلم علما و مجتهدين هم حق ندارد، به غير ما انزل الله فتوي دهد، و حكم خدا را، براي خود تبديل كند.» «1» سپس استاد مينويسد، رفع حجاب يكي از تغييرات مهمي بود كه پيش آمد، ولي غير از اين، بايد خيلي تغييرات ديگر نيز روي داده باشد، و رفع حجاب زنان بايد مقدمه رفع حجاب جهل شده باشد. «تمام سعي و اهتمام ما بايد مصروف اين شود كه هر نسلي از سلف خود بهتر شود و پايه تربيت و معرفتش بالاتر باشد؛ و اين ميسر نخواهد شد مگر به اينكه زنان و مردان ما هردو علاقهمند پيشرفت و تكامل باشند. عادات و رسوم مضر، خرافات و عقايد واهي، بركنار بودن زنان از اجتماعات مملكتي، همگي بايد از ميان برود و علوم جديده و تغييرات اساسي كه برطبق اصول اجتماعشناسي لازم است، جاي آنهارا بگيرد ... ترك و تاجيك و ازبك و قرقيز، جملگي دو اسبه به سوي تكامل ميتازند. در چنين دنيايي ما نميتوانيم ساكن بمانيم.» «2»
______________________________
(1). «پوشيدن روي يا نپوشيدن روي»، مجله يغما، تير 1327، ص 155.
(2). همان.
ص: 739